الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اَ لی ی ] (ع ص ) بزرگ سرین . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). بزرگ دنبه . (مصادر زوزنی ). || بسیارسوگندخورنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سوگندخواره .
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حزین ، ملقب به علاءالدین . رجوع به ابن نفیس و علی بن ابی حزم قرشی ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حسن سندی مدنی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی سندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حسن فضلوی . پدر او ابوالحسن فضلوی رئیس کردانی بود که در سال 500 هَ . ق . از جبل السماق شام به لرستان آمدند. و ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حسین عبدالرحیم سلمی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی وخطاط. رجوع به ابن قصار (ابوالحسن ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حمزة. وی را سفری به حج در معیت امام جعفر الصادق (ع ) دست داده بود و از آن امام درین راه معجزاتی دیده است ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حمله ، مکنی به ابونصر. محدث بود. و نیز رجوع به ابونصر علی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی رافع، علی بن عبداﷲ بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی رافع. رجوع به ابن ابی رافع و علی بغدادی (ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی رجال ، علی شیبانی مغربی ، مشهور به ابن ابی الرجال و مکنی به ابوالحسن منجم است (406 - 454 هَ . ق .). او راست : ...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن أبی زهران ، علی بن یعقوب بن شجاع بن علی بن ابراهیم بن محمدبن ابی زهران موصلی شافعی ، ملقب به عمادالدین و مکنی به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی زید محمدبن علی نحوی استرابادی ، ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی زید...) شود.