الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِل ْی ْ / اَ لا / اِ لا ] (ع اِ) نیکویی . (مهذب الاسماء). نعمت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ،آلاء. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۵.۱۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان اقشهری رومی حنفی . رجوع به علی اقشهری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان حواری خلیلی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی خلیلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان خراط، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی خراط شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان خلوتی ضریر، مشهور به ناظم الدرر. رجوع به علی خلوتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان شهیدی ، ملقّب به رکن الدین . رجوع به علی شهیدی (ابن عثمان ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان غزنوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی غزنوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان غزی دمشقی حنفی ، ملقّب به شرف الدین . رجوع به علی غزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عجلان بن رمیثةبن ابی نمی حسنی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین .امیر مکه . رجوع به علی حسنی (ابن عجلان ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عدلان بن حمادبن علی ربعی موصلی ، ملقّب به عفیف الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی موصلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عدی بن ربیعة. ابوعمر گوید که : وی از صحابه نبود اما از کسانی است که در مکه یا مدینه در عهد پیغمبر (ص ) از پدر و مادر...