الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِل ْی ْ / اَ لا / اِ لا ] (ع اِ) نیکویی . (مهذب الاسماء). نعمت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ،آلاء. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۶ ثانیه
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم طبری . رجوع به علی طبری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم عباسی حنفی یمنی . رجوع به علی عباسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم کاشانی کاتب ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کاشانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاصح . علی بن عثمان بن محمدبن احمدبن حسن عذری بغدادی ، مشهور به ابن قاصح و مکنّی به ابوالبقاء. رجوع به علی عذر...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاضی سعدی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی (ابن قاضی ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاضی عسکر. علی بن حسین بن علی بن حسین بن خلف بن محمد ارموی ، مشهور به ابن قاضی عسکر و ملقّب به شرف الدین و مکنّی...
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن قاضی عسکر. علی بن خلیل بن علی بن حسین دمشقی . مشهور به ابن قاضی عسکر و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دمشقی (ا...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن قراعثمان (امیر...). وی از بزرگانی است که در اردوی امیر قرایوسف مقید بود. و وقتی که امیرقرایوسف در هفتم ذیقعده ٔ سال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قراعثمان (علی بیک ...) رجوع به علی بیک بن قراعثمان شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قریب ، معروف به حاجب بزرگ ، یا امیرعلی خویشاوند. از بزرگان امرای سلطان محمود غزنوی . رجوع به حاجب (علی بن قریب .....