اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اُ لی ی ] (ع مص ) بمعنی اَلْو و اُلُوّ.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اَلْو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن احمدواسطی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن حسن بن أذین . نام محدثی است . (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل بن احمدبن جعفربن محمدبن صالح بن حسان بن حصن عبدری ، مشهور به ابن مقلة و مکنی به ابوالحسن . رجوع ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن ایوب . وی زعیم قوم رامانیان بود و ذکر او در فارسنامه ٔ ابن بلخی چنین آمده است : «رامانیان ، این قوم قبیله ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن بَل ّ بغدادی . محدث است . (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن بویه دیلمی ، ملقب به فخرالدوله . رجوع به فخرالدوله ٔ دیلمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حبیب صقلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صقلی (ابن حسن بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حسول ، مکنی به ابوالقاسم . رقعه ای از وی که به صاحب بن عباد نوشته ، در معجم الادباء نقل شده است . رجوع به ...
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حسین بن محمد موصلی مصری شافعی خلعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی خلعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خاطر جزیری مالکی . رجوع به علی جزیری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.