اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) وی از امرای متهور سپاه ایلدرم بایزید در جنگ با امیرتیمور گورکانی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 508).
علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) ابن افراسیاب پاشا. وی پس از پدرش ، از طرف سلطان عثمانی والی بصره گردید. و در اواخر عمر به هند کوچ کرده و در آنجا ...
علی بلند. [ ع َ ب َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات ، بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. ناحیه ای است ...
علی بلال .[ ع َ ب ُ ] (اِخ ) ابن معاویةبن احمد ازدی مهلبی بصری شیعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی آملی . [ ع َ ی ِ م ُ ](اِخ ) ابن احمدبن حسین حسینی علوی آملی ، ملقّب به ممتازالعلماء و مکنّی به ابوالحسن . فقیه امامی بود و اصل او از ...
علی آلو. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در 39 هزارگزی جنوب باختری شیروان . ناحیه ای است جل...
علی اجل . [ ع َ ی ِ اَ ج َ ل ل ] (اِخ ) ابن منصوربن عبیداﷲ خطیبیی اصفهانی بغدادی مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی . رجوع به علی خطی...
علی اصغر. [ع َ اَ غ َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی (ع ). وی فرزند شیرخوار امام حسین علیه السلام بود که در واقعه ٔ کربلا از تشنگی رنج میبرد و حضرت...
علی اصغر. [ ع َ اَ غ َ ] (اِخ ) ابن شفیعبن اکبر موسوی جابلقی بروجردی . رجوع به علی اصغر بروجردی شود.
علی اصغر. [ ع َ اَ غ َ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد بکری کرمانی قنوجی هندی حنفی . رجوع به علی اصغر کرمانی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.