اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن مذحجی ، مشهور به بحدة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مذحجی شد.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن یمانی ، مشهور به ابن علیف . وی شاعر بود و در سال 855 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از معجم ا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن احمدبن حسین بن محمویه یزدی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی یزدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین حسینی علوی آملی ، ملقب به ممتازالعلماء و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی آملی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین قطیفی . رجوع به علی قطیفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمدون اندلسی حمیری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . نحوی ولغوی قرن هفتم هجری . رجوع به ابوالحسن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حِنّی . محدث است . (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خاتون عاملی . فقیه و ادیب قرن دهم هجری . رجوع به علی عاملی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی ، مشهور به ابن باذش و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن باذش و غرناطی و علی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زکریا، مشهور به ابن زکرون و مکنی به ابوالحسن . فقیه و عالم علم فرائض و محدث و صوفی از اهل طرابلس بود که...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.