الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد أنطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی أنطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد باسفری . شاعر. رجوع به علی باسفری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بستجی . فقیه بود. رجوع به علی بستجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بستیفی نیشابوری . محدث است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. رجوع به علی قصار شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی شافعی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مرزبان . رجوع به علی بغدادی شود.
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد بلخی ، مکنی به ابوالقاسم . ازعلمای نجوم . رجوع به علی بلخی (ابن احمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد تستری . رجوع به علی تستری (ابن احمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد جرجانی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی جرجانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد جرجرایی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجیب الدولة. رجوع به علی جرجرایی شود.