الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج . رجوع به علی انباری شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن مشرف بن احمد همدانی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اضحی . رجوع به علی همدانی (ابن عمربن ...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمر خربونی مصری (علی خیری ...). رجوع به علی خیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمر زبیبی سمرقندی . محدث بود. و نیز رجوع به علی زبیبی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمرعداس ، مکنّی به ابوالحسن . از وزرای دولت فاطمی مصر. رجوع به علی عداس شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمر عربی مدرس . رجوع به علی عربی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قرشی شاذلی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شاذلی (ابن عمر...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمید. نام او علی بن محمدبن عمید، مکنّی به ابوالفتح و مشهور به ابن عمید بود. رجوع به ابن عمید (ابوالفتح ...) و حبی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمیدالدین مختار، ملقّب به شمس الدین و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی مختار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عنتر رشیدی مصری . رجوع به علی رشیدی شود.