الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صائغ کنانی . رجوع به علی کنانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن طیب جلابی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جلابی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عامر نجار مصری شافعی . رجوع به علی نجار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباس بن شیبان دمشقی حنبلی ، مشهور به ابن اللحام و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباس توحیدی ، مکنّی به ابوحیان . صوفی و متکلم و حکیم و ادیب و لغوی و نحوی قرن چهارم هجری . رجوع به ابوح...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحق زرویلی ، مشهور به صغیر و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی صغیر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحمید هیتی بغدادی دمشقی صالحی . رجوع به علی هیتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن محمد بکری صدیقی مصری شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی ش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی ، مکنّی به ابوالارشاد و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی اجهوری شود.