الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الظاهرالاعزاز دین اﷲ، از پادشاهان دولت فاطمی مصر. ر...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن مضرس بن قیس غنوی جزری ، مشهور به ابن غدیر. رجوع به علی جزری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن ناصر مقدسی حنفی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی مقدسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصور فاسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی فاسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منقی . علی بن خلیفةبن علی نحوی ، مشهور به ابن منقی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی (ابن خلیفةبن علی نحوی ) ش...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن منیر. علی بن محمدبن منصوربن ابی القاسم بن مختاربن ابی بکربن علی جذامی اسکندری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی (شیخ خواجه ...)، از متصوفه ٔعهد صفویه . رجوع به علی (ابن صدرالدین موسی ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن ابراهیم رومی قوچ حصاری ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی قوچ حصاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی ، حسینی حلی ، مشهور به ابن طاووس ومکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن ...