الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۵.۶۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی لیثی مصری . رجوع به علی لیثی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی نیشابوری صندیلی حنفی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی نیشابوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی ، مشهور به شمیم و ملقب به مهذب الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شمیم شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن فضال . از علمای شیعه بود و اوراست کتاب فضائل القرآن . (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن فضیل بن مروان . وی فارسی الاصل بود و ابن الندیم گوید که او را کتاب «الاصنام و ما کانت العرب و العجم تعبد من...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن اسماعیل خزرجی زبیدی یمنی ، مشهور به ابن وهاس و ملقب به موفق الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن عیسی نعمی حسنی یمنی . رجوع به علی نعمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن علی طباطبایی حایری (علینقی ...). رجوع به علینقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن حسن بن قاسم حسنی فاطمی علوی ، مشهور به شریف . رجوع به علی شریف شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن فهر فهری مصری مالکی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فهری شود.