گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حبیب بصری مشهور به ماوردی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ماوردی و به علی ماوردی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حبشی ازجی . رجوع به علی ازجی (ابن محمدبن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن دینار دیناری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دیناری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی ، مشهور به صغیر. رجوع به علی صغیر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن محسن بن حسن المرتضی اعرجی کاظمی . رجوع به علی کاظمی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمدبن حسن بن یوسف بن یحیی مصری ، ملقّب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه . رجوع به علی مصری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن خلاطی حنفی ، ملقّب به قادوسی و مشهور به رکابی . رجوع به علی قادوسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمدبن حسن عبدی ، مکنّی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. رجوع به علی عبدی (ابن محمدبن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی بن عیسی بن مجاهد بزودی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فخرالاسلام . رجوع به علی ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین بن عبداﷲ حبشی . رجوع به علی حبشی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۳۸ ۱۳۹ ۱۴۰ ۱۴۱ ۱۴۲ صفحه ۱۴۳ از ۵۷۹ ۱۴۴ ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود