گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه واژه معنی علی قدسی علی قدسی . [ع َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) ابن حبیب اﷲبن محمدبن نوراﷲبن ابی اللطف شافعی قدسی . فقیه بود و افتاء شافعیه را در قدس بر عهده داشت . وی در... علی قدمی علی قدمی . [ ع َی ِ ق ُ دَ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن درویش بن حاتم بحرانی قدمی . ملقب به زین الدین . رجوع به علی بحرانی شود. علی فیضی علی فیضی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) تربتی . وی شاعر و از اهالی تربت حیدریه ٔ خراسان بود. و برخی از تذکره نویسان گویند که به هند سفر کرده اکبرشاه... علی عیان علی عیان . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن بیان فارسی . مشهور به عیان . او راست : مملکةالمنتصف و مهلکةالمعتسف که آن را در سال 999هَ . ق . تألیف کرده... علی غروی علی غروی . [ ع َ ی ِ غ َ رَ ] (اِخ ) ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی . رجوع به علی عادلی شود. علی غروی علی غروی . [ ع َ ی ِ غ َ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی . ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل . رجوع به علی سنج... علی غروی علی غروی . [ ع َ ی ِ غ َ رَ ] (اِخ ) ابن حجةاﷲبن علی بن عبداﷲبن حسین بن محمدبن ابراهیم عمربن حسن مثنی بن حسن السبط (ع ) طباطبائی شولستانی ... علی غنوی علی غنوی . [ ع َ ی ِ غ َ ن َ ] (اِخ ) ابن منصوربن مضرس بن قیس غنوی جزری . مشهور به ابن غدیر. رجوع به علی جزری شود. علی غوری علی غوری . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ )سدیدی (امیر...) حاکم قلعه ٔ ترشیز (کاشمر) از جانب ملک غیاث الدین پیرعلی . رجوع به علی سدیدی غوری شود. علی فخری علی فخری . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ فخری . متکلم قرن نهم هَ . ق . او راست : تلخیص البیان فی ذکر فرق أهل الادیان . (از معجم ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۷۲ ۲۷۳ ۲۷۴ ۲۷۵ ۲۷۶ صفحه ۲۷۷ از ۵۷۹ ۲۷۸ ۲۷۹ ۲۸۰ ۲۸۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود