اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه
علی فیجاطی . [ ع َ ی ِ فی ] (اِخ ) ابن ابراهیم کنانی فیجاطی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کنانی شود.
علی قرباقی . [ ع َ ی ِ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبداﷲ لخمی بسطی . مشهور به قرباقی . رجوع به علی لخمی شود.
علی قربانی .[ ع َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) (علی بیک ...) ابن امیر ارغونشاه جونی قربانی . رجوع به علی بن امیر ارغونشاه ... شود.
علی قابونی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد قابونی دمشقی حنفی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . وی نحوی بود و در سال 858 هَ . ق . درگذ...
علی غایاتی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ادیب و شاعر و سیاستمدار بود و به حزب ملی مصر انتساب داشت . مدت بیست و شش سال در تبعید و اختفا به سر برد و س...
علی عیدروس . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن سالم عیدروس علوی . وی ادیب و نحوی و منطقی و بیانی و از اهل حضرموت بود و از 1292 تا ...
علی عیدروس . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شیخ بن عبداﷲبن شیخ بن عبداﷲ عیدروس . مشهور به زین العابدین . رجوع به علی زین العابدین شو...
علی غرناطی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی . مشهور به ابن باذش و مکنی به ابوالحسن . رچوع به ابن باذش و...
علی غرناطی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن کوثر محاربی غرناطی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی محاربی شود.
علی غرناطی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن سعدبن علی . مکنی به ابوالحسن . وی بیست و چهارمین از ملوک بنی نصر بود که در غرناطة حکومت میکردند. و ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.