گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۳۶ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین شاکر جرکسی پارسی . رجوع به علی شاکر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین طریحی نجفی . رجوع به علی طریحی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قدامه ٔ موسوی ، مکنی به ابوجعفر. ممدوح ادیب صابر ترمذی . رجوع به علی موسوی (ابن حسین ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قرشی . رجوع به علی قرشی (ابن حسین ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قمی شیعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی قمی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قهستانی ، شاعر، مکنی به ابوبکر. رجوع به علی قهستانی (ابن حسین ...) شود. علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن حسین کاکی . رجوع به علی کاکی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مروزی حنفی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی مروزی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مسرعی ، مشهور به بولاقی . رجوع به علی بولاقی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مغربی کاتب ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مغربی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ صفحه ۷۰ از ۵۷۹ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود