گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۵.۶۳ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن احمدبن محمد سعدی صالحی حنبلی مرداوی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی مرداوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن درویش بن حاتم بحرانی قدمی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی بحرانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن عبداﷲ منصوری مصری . رجوع به علی منصوری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی عباسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی بن ...) شود... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن فضل بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به أخفش صغیر (یا أخفش أصغر). نحوی و اخباری و لغوی معروف . وی ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بحرانی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین یا کمال الدین ). رجوع به علی بحرانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان دمنتی بوجمعوی مغربی مالکی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دمنتی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان زهراوی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی زهراوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان کلبی ، مکنی به ابونوفل . محدث است و از ولیدبن مسلم بن نوفل بن ابی عقرب روایت کند. نیز رجوع به ابونوفل شو... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلیمان یمنی . رجوع به علی یمنی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ صفحه ۸۶ از ۵۷۹ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود