گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۳ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالمؤمن بن عبداﷲ، مکنّی به ابوالحسن . تابعی بود. و رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری . رجوع به علی نهدی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن محمدبن عبداﷲبن عبداﷲبن یحیی انصاری سجلماسی جزائری مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سجلماسی ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد بغدادی ، مشهور به صریعالدلاء، مکنّی به ابوالحسن . وی شاعر بود و در سال 412 هَ . ق . درگذشت . و او را دیوان شع... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد دینوری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دینوری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن عبدوس . علی بن عمربن احمدبن عماربن احمدبن علی بن عبدوس حرانی . مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن عبدوس . رجوع به ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدوس . علی بن محمدبن عبداﷲ کوفی نحوی ، مشهور به ابن عبدوس . رجوع به ابن عبدوس شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدویه ،مکنّی به ابوالحسین . از روات بود، و نام او در الموشح آمده است . (از الموشح ابی عبیداﷲ مرزبانی ص 207). علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ احمدبن زین الدین ، مشهور به زین العرب . رجوع به علی زین العرب شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن مصیص بن عامربن لؤی قرشی عامری . رجوع به علی عامری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ صفحه ۱۱۳ از ۵۷۹ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود