گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه واژه معنی علی الهذا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. علی ایحال علی ایحال. رجوع شود به علی ای حال. علی الراس این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. لالحب علی لالحب علی . [ ل ِ ح ُب ْ ب ِ ع َ لی ی ] (ع ق مرکب ) یا لالحب علی بل لبغض معاویه ؛ نه برای دوستی علی بلکه برای دشمنی معاویه . مثلی است و... محمود علی محمود علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرزاوند بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف... علی ایحال برای جمع بندی یک نامه یا متن استفاده میشود و معنی "در مجموع" یا "به هر جهت"را میدهد کلاته علی کلاته علی . [ ک َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است . سکنه 116 تن . شغل مردم زرا... کلاته علی کلاته علی .[ ک َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). مانده علی مانده علی . [ دَ / دِ ع َ ] (اِ مرکب ) پدر و مادری که هرچه بچه پیدا کنند زود بمیرد و بچه هاشان پانگیرند، اسم بچه آخری را اگر پسر باشد، «آقاما... علی مقری علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . از محدثان بود. (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۳۷ ۲۳۸ ۲۳۹ ۲۴۰ ۲۴۱ صفحه ۲۴۲ از ۵۷۹ ۲۴۳ ۲۴۴ ۲۴۵ ۲۴۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود