گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه واژه معنی علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمد حداد مصری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حداد و نیز طبسی (علی بن محمدبن ...) شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمد عسیلی مصری شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی عسیلی شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمد مصری . ملقب به علاءالدین . فقیه و واعظ بود ودر حدود سال 1127 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- الاجوبة ا... علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمودبن ابی بکر حموی مصری حنبلی . مشهور به ابن مغلی و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی حموی شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) (علی بهجت ...) ابن محمودبن علی آغا. رجوع به علی بهجت شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی صیرفی شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن مؤمل بن علی بن غسان مصری . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان . نویسنده و شاعر بود (435 - 515 هَ .... علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) (قاضی ...) ابن نعمان بن محمدبن منصور مغربی مصری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مغربی شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن یحیی زیادی مصری شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی زیادی شود. علی مصری علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۵۷ ۲۵۸ ۲۵۹ ۲۶۰ ۲۶۱ صفحه ۲۶۲ از ۵۷۹ ۲۶۳ ۲۶۴ ۲۶۵ ۲۶۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود