گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه واژه معنی علی صادق علی صادق . [ ع َ دِ ] (اِخ ) بای تونس . رجوع به علی تونسی شود. علی صغیر علی صغیر. [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی . مشهور به شیخ علی صغیر. وی نزد عم خود شیخ علی کبیر (... علی صغیر علی صغیر. [ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی . مشهور به شیخ علی صغیر. فقیه و ادیب و محدث بود... علی صغیر علی صغیر. [ ع َ ی ِ ص ُ غ َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحق زرویلی . مشهور به صغیر و مکنی به ابوالحسن . فقیه بود و ابوالربیع او را بسمت قا... علی صفدی علی صفدی . [ ع َ ی ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن حسین عثمانی صفدی شافعی . ملقب به علاءالدین . فقیه و مورخ و خطیب و مدرس بود و در سال... علی صفدی علی صفدی . [ ع َ ی ِ ص َ ف َ ](اِخ ) ابن عبدالکریم بن طرخان حموی صفدی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حموی شود. علی صدفی علی صدفی . [ ع َ ی ِ ص َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن یونس (ابوالحسن... علی صردر علی صردر. [ ع َ ی ِ ص ُرْ رَ دُرر ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضل . مشهور به صردر و مکنی به ابومنصور. رجوع به صردر و علی (ابن حسن ...) شود. علی صعدی علی صعدی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن صلاح بن علی بن محمدبن عبداﷲ صعدی یمانی زیدی . محدث و اصولی بود و در حدود سال 1070 هَ . ق . درگذشت . او... علی شیعی علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن ابراهیم انباری شیعی .از فضلای قرن دهم هَ . ق . رجوع به علی انباری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۸۰ ۲۸۱ ۲۸۲ ۲۸۳ ۲۸۴ صفحه ۲۸۵ از ۵۷۹ ۲۸۶ ۲۸۷ ۲۸۸ ۲۸۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود