گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۹ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بخاری ، علی بن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بدربن خورشیدبن ابی بکر (امیر...). رجوع به علی لر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بدربن شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر (امیر...). رجوع به علی لر شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بذیمة. محدث است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُرَید ابودعامه ٔ قیسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قیسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بری ، نام او علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسین رباطی مغربی مالکی ، مشهور به ابن بری و مکنی به ابوالحسن است . رجو... علی علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن بری سودانی . رجوع به علی سودانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام ، نام او علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام عبرتائی بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام است . رجوع... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام شنترینی اندلسی ، مکنی به ابوالحسن (477 - 542 هَ . ق .). ادیب و شاعر و مورخ رجوع به ابن بسام و به کتب ذیل ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بطال ، علی بن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی ، مشهور به ابن لجام و ابن بطال ، و مکنی به ابوالحسن . رجو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ صفحه ۴۷ از ۵۷۹ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود