گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الی نویسه گردانی: ʼLY الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۶ ثانیه واژه معنی علی طبناوی علی طبناوی . [ ع َ ی ِ طَب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری . ملقب به نورالدین . منجم و متصوف ... علی طالقانی علی طالقانی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن فضل مؤیدی طالقانی . وی در سال 421 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : الامثال البغدادیة. (از معجم ا... علی طالقانی علی طالقانی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهدی بن رضابن احمدبن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی . مشهور به میرحکیم . وی درشب پنجشنبه هفدهم ... علی طلیطلی علی طلیطلی . [ ع َ ی ِ طُ ل َ طَ / طُ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی . مشهور به ابن لونقة و مکنی به ابوالحسن . فقیه بود و در ... علی طمغاجی علی طمغاجی . [ ع َ ی ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به علی تمغاجی شود. علی طرابلسی علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن خلیل حنفی . رجوع به علاءالدین طرابلسی شود. علی طرابلسی علی طرابلسی . [ ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مخلوف طرابلسی مغربی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مخلوف . مورخ بود و در سال 52... علی طرابلسی علی طرابلسی . [ع َ ی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن منتصر طرابلسی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن منتصر. عالم فرایض و ریاضی دان بود، در... علی طرابلسی علی طرابلسی . [ ع َ ی ِطَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ناصرالدین . امام جامع اموی دمشق . رجوع به علاءالدین (ابن ناصرالدین ) شود. علی طرابلسی علی طرابلسی . [ ع َی ِ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن ابی اللطف طرابلسی حنفی . مشهور به ابن کرامة. وی ادیب و شاعر بود و در سال 1162 هَ . ق... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۷۷ ۴۷۸ ۴۷۹ ۴۸۰ ۴۸۱ صفحه ۴۸۲ از ۵۷۹ ۴۸۳ ۴۸۴ ۴۸۵ ۴۸۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود