اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الی

نویسه گردانی: ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین ۞ کمبریج ۞ از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز ۞ جدا میشود. مرکز آن مارش ۞ است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه
عالی قاپو. (اِخ ) نام قصری است از قصور صفویه واقع در میدان شاه اصفهان . و دارای بنای عالی و مرتفع و تاریخی است که همه ساله مسافران و س...
عالی مقدار. [ م ِ ] (ص مرکب ) بزرگوار. از القاب احترام است که در اول نامه و پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء).
عالی مرتبت . [ م َ ت َ ب َ ] (ص مرکب ) آنکه مرتبت عالی دارد.
عالی منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت شریف دارد. بزرگوار : یعنی حضرت عالی منزلت ممالک مدار متعال منقبت معالی دثار. (حبیب السیر...
علی حرالی . [ ع َ ی ِ ح َ ل ْ لی ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی ، مشهور به حرالی (منسوب به حرالة از اعمال مرسیة). ...
علی غزالی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی . مشهور به ابن قصیبة. او راست : 1- استعطاف المراحم و استسعاف المکارم ، که در سال 878 هَ . ق ....
علی غزالی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن محمدغزالی لوکری . مکنی به ابوالحسن . شاعر عهد سامانیان . رجوع به ابوالحسن علی بن محمد... شود.
علی غزالی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) شافعی . ملقب به علاءالدین . وی پیش از سال 1012 هَ . ق . میزیست . او راست : طرف الموافاة و ظرف المکافاة، که آ...
علی قنالی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) (مولی ...) ابن اسرافیل قنالی زاده . وی در سال 918 هَ . ق . در قصبه ٔ اسبارة از استان حمید متولدشد. و در 979 ه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۵۷۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.