گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الیا نویسه گردانی: ʼLYA الیا. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیاس و الی ۞ و ایلیا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی الیا الیا. [ اَل ْ ] (یونانی ،اِ) به یونانی خطمی صحرایی را گویند و بعربی شحم المرج خوانند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ). الیا الیا. [ اِ ] (اِخ ) الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس ) در زمان حکومت صلیبیان . در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است . (از قاموس الا... الیا الیا نامی ست که در تورات آمده و در معنی "پرستنده ی یهوه" آمده است و نام دختر و پسر بکار رفته... Ellyana نام الیانا بشکل مدرن در کشورهای فران... الیاء الیاء. [ اِل ْ ] (ع مص )درنگ کردن و پس ماندن . یقال : الیأت الناقة؛ ای ابطأت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). الیاء الیاء. [ اَل ْ ] (ع ص ) مؤنث اَلیان ، بمعنی بزرگ سرین و دنبه آور و بزرگ دنبه . ج ، اَلایا. (از اقرب الموارد). الیاء الیاء. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیا و ایلیا و بیت المقدس شود. گل الیا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. لازال عالیا لازال عالیا. [ ل َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) همیشه بلند باد. پیوسته برتر باد : آورد گرد فتح و ظفر پیش چشم ماباد رکاب عالی لازال عالیا.سوزن... علیا علیا. [ ع ُل ْ ] (ع ن تف ) مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغة)... علیا علیا. [ ] (اِخ ) نام عورتی که پس از «هوشی »هفت سال بر بنی اسرائیل سلطنت کرد و بعضی از ملک زادگان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ تهرا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود