اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الیاس

نویسه گردانی: ʼLYAS
الیاس . [ اِل ْ ] (اِ) جرجانی در تعریفات (ص 23) گوید: کنایه ازقبض است زیرا وی ادریس (کذا) است و چون الیاس به عالم روحانی عروج کرد و قوای مزاجی او در عالم غیب مستهلک شد و در آنجا قبض گردید از اینرو از آن به قبض تعبیر کنند - انتهی . و رجوع به الیاس (پیغمبر) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجه ای . شاعر بزرگ داستانسرا. رجوع به نظامی شود.
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) امیر ابوعلی . حاکم کرمان در عهد امیرنصر سامانی . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لندن ص 382) آرد: امیر بوعلی الیاس که...
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) انطون الیاس . متوفی 1952 م . او راست : القاموس العصری که فرهنگ انگلیسی به عربی است .
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ایغوراوغلی ۞ . از سرداران بزرگ شاه اسماعیل اول صفوی . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 (فهرست ) و عالم آرای عباسی ج...
الیاس .[ اِل ْ ] (اِخ ) (افندی ) بارون مدلج . او راست : کتاب «التربیة» که از فرانسوی تلخیص کرده و به سال 1902م .در مصر به چاپ رسانیده است ....
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) خواجه خان بن توغلقتیموربن ایملخواجه بن دواخان . حکمران ماوراءالنهر از طرف توغلقتیمور (763 هَ. ق .). رجوع به حبیب السیر...
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) شهاب الدین . وی با حاکم لرستان صمصام الدین محمود جنگ کرد و سرانجام بدست او کشته شد و بدستور غزان خان ، صمصام الدین ن...
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) قلندر (مولانا...). معاصر سلطان اویس بن شیخ حسن (776 هَ . ق .). خواندمیر در حبیب السیر گوید: هم در آن ایام خواجه نجیب ...
الیاس بک . [ اِل ْ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) از بندگان سلطان محمد چلبی بود. پس از مدتی این پادشاه را ترک کرد ونزد برادر وی سلیمان شهزاده رفت و سپس...
الیاس بک . [ اِل ْ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) (میرآخور...) از رجال دربار ابوالفتح سلطان محمدخان و سلطان بایزید عثمانی بود. وی بسال 917 هَ . ق . درگذشت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.