اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الیاس

نویسه گردانی: ʼLYAS
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) نام پادشاه بحر خزر که دریای گیلان باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (مؤید الفضلاء). در فهرست ولف بصورت الیای آمده است . ظاهراً همان الیاس پیغمبر است که گفته اند وی حیات ابدی دارد و در دریاها باشد و درماندگان را یاری دهد. صاحب مجمل التواریخ و القصص (ص 206) گوید: خدای تعالی او را (الیاس نبی را) عمر دراز داد تا بقیامت ، و اندربیابانها شد همچون خضر اندر دریاها، و بندگان خدا را راحت میرسانند -انتهی . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چشمه ٔ الیاس . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ اِل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشمه ٔ خضر و چشمه ٔ حیوان . کنایه از چشمه ٔ آب زندگانی . کنایه از ...
الیاس اوغلان . [ اِل ْ اُغ ْ ] (اِخ ) از سران لشکر توقتمش خان در جنگ با امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 462 شود.
الیاس نصیبینی . [ اِل ْ س ِ ن َ] (اِخ ) او راست : تاریخ الیاس که در سال 1008م . نوشته است . (از ایران در زمان ساسانیان چ 1332 ص 100).
الیاس کلیبولی . [ اِل ْ س ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به نیازی شود.
بتویل بن الیاس . [ ] (اِخ ) از مهتران کنعان بوده است : اسحاق ... از پس اسماعیل صدوبیست سال بزیست و خدای تعالی او را پیغامبری داد... و ز...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.