گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الیاس نویسه گردانی: ʼLYAS الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ۞ او راست : کتاب «تاریخ مغول در آسیای مرکزی » که با همکاری دنیسن راس ۞ تألیف کرده است . رجوع به حاشیه ٔ «از سعدی تا جامی » چ 1 ص 189 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی چشمه ٔ الیاس چشمه ٔ الیاس . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ اِل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشمه ٔ خضر و چشمه ٔ حیوان . کنایه از چشمه ٔ آب زندگانی . کنایه از ... الیاس اوغلان الیاس اوغلان . [ اِل ْ اُغ ْ ] (اِخ ) از سران لشکر توقتمش خان در جنگ با امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 462 شود. الیاس نصیبینی الیاس نصیبینی . [ اِل ْ س ِ ن َ] (اِخ ) او راست : تاریخ الیاس که در سال 1008م . نوشته است . (از ایران در زمان ساسانیان چ 1332 ص 100). الیاس کلیبولی الیاس کلیبولی . [ اِل ْ س ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به نیازی شود. بتویل بن الیاس بتویل بن الیاس . [ ] (اِخ ) از مهتران کنعان بوده است : اسحاق ... از پس اسماعیل صدوبیست سال بزیست و خدای تعالی او را پیغامبری داد... و ز... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود