اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ام

نویسه گردانی: ʼM
ام . [ اَ ] (ع حرف ربط) بمعنی یای تردید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حرف عطف است ومعنی آن استفهام ، و استعمال آن بر دو وجه است یکی آنکه با الف استفهام باشد بمعنی اَی ّ مانند: اء زید عندک ام عمرو؟ یعنی کدام کس است از این هر دو نزدیک تو؟ و این ام را متصله گویند. دوم آنکه بمعنی بل باشدو این ام منقطعه است از ماقبل خود خبر باشد یا استفهام ، مثال خبر: انها لابل ام شاء؛ یعنی اول متکلم حکم کرد به اینکه آنچه می بینم شتران است سپس او را شک واقع شد و از این حکم اعراض کرد و گفت آنچه می بینم بلکه رمه ٔ گوسپندان است ، لیکن فرق میان بل و ام آن است که مابعد بل متیقن باشد و مابعد ام مظنون . و مثال استفهام : هل زید منطلق ام عمرو؟ یعنی آیا بیرون رونده زید است یا عمرو؟ ام در این مورد ظن و استفهام و اضراب را میرساند. «ام » بر هل داخل شود ولی بر همزه ٔ استفهام داخل نشود، چون : هل یستوی الاعمی و البصیر؟ ام هل تستوی الظلمات و النور؟ و نیز گاهی زاید آید: یا هند ام ماکان مشی رقصاً؛ یعنی ماکان . (از منتهی الارب ذیل ام م ). حقاً ام باطلاً. طوعاً ام کرهاً. کلاً ام بعضاً. || (حرف تعریف ) گاه بجای «ال » حرف تعریف استعمال میشود: لیس من امبر امصیام فی امسفر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع).
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر ابراهیم بن اسحاق حربی . زنی عالم و فقیه و صاحب فتوی بوده و به سال 328 هَ .ق . در بغداد درگذشته است ....
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر جزار. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 264 شود.
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر هادی و زن مأمون خلیفه ٔ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار).
ام غانم . [ اُم ْ م ِ ن ِ ] (اِخ ) صاحبة الحصاة. زن اعرابی معاصر علی بن ابیطالب (ع ). رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 229 و اعلام الوری و تنقیح ا...
ام عریض . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
ام عریط. [ اُم ْ م ِ ع ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کژدم .(از المرصع) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).کنیه ٔ عقرب است . (از المنجد). || داهیه ....
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (از المرصع) (از المنجد). || خرگوش . (از المرصع).
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] (اِخ ) ۞ (سلیمی ) معشوقه ٔ جحدربن مالک . از شاعران عرب صدر اسلام و زنی شاعر بوده است . رجوع به ریحانة الادب ...
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 262 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.