ام
نویسه گردانی:
ʼM
ام . [ اِ ] (اِخ ) (الَ ....) جایگاه گروهی از عرب ، که بطنی از بطون غزیه بودند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 324).
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
عام پسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه قبول عامه دارد. آنچه مقبولیت عامه دارد. همگان پسند. مردم پسند.
ام یقصوم . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) مرگ . || داهیه . (از المرصع).
ام یقظان . [ اُم ْ م ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
ام هیولی . [ اُم ْ م ِ هََ لا ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح صوفیه ، عبارت از لوح است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به لوح شود.
ام نقصان . [ اُم ْ م ِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
ام نواهض . [ اُم ْ م ِ ن َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) ام الدماغ . ام دماغ ، و آنرا ام الفراخ و نواهض الفراخ نیز گویند. (از المرصع).
ام هبیرة. [ اُم ْ م ِ هَُ ب َ رَ ] (ع اِ مرکب ) غوک ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
ام هارون .[ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) از زنان پرهیزکار و واصل بمقام اولیأاﷲ است . بنان خشک قناعت میکرد. حکایت کرده است که روزی در صحرا به شیری ...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: آشکارا، برابر مردم (دری) هنجشمان hanjaŝmān (پارتی) اشکره aŝkare (اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861
ام القری به معنای مادر کشورهاست و مفهوم آن این است که یکی از کشورهای اسلامی به عنوان محور و رهبر دیگر کشورهای اسلامی مطرح میباشد.
مکه را ام القری خو...