گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ام نویسه گردانی: ʼM ام . [ اُ ] (اِخ ) ۞ نام رودی است در ایالت تومسک از ناحیه ٔسیبری . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل اوم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی ام معبد ام معبد. [ اُم ْ م ِم َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 282 شود. ام معمر ام معمر. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) شب . || دبر. (از المرصع). ام معمر ام معمر. [ اُم ْ م ِ م َ م َ ] (اِخ )لُبنی ، دختر حباب کلبی ، معشوقه ٔ قیس بن ذریح برادر رضاعی حسین بن علی (ع ) بود. مؤلف ریحانة الادب نویسد:... ام معمر ام معمر. [ اُم ْ م ِ م َ م َ ] (اِخ ) رجوع به ام مالک (عامریه ) شود. ام مغیث ام مغیث . [ اُم ْ م ِ م ُ ] (ع اِ مرکب ) میان سر را گویند، در خبر نبوی است : احتجم ام مغیث . (از المرصع). ام مغیث ام مغیث . [ اُم ْ م ِ م ُ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283 شود. ام مقرض ام مقرض . [ اُم ْ م ِ م ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) موش . (یادداشت مؤلف ). موش دشتی . (مهذب الاسماء). در اقرب الموارد ابن مقرض نِمْس (جانور کوچکی است ... ام منیع ام منیع. [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 284 شود. ام موسل ام موسل . [ اُم ْم ِ م َ س ِ ] (اِخ ) نام پشته ایست . (از منتهی الارب ). ام موسی ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) دختر منصوربن عبداﷲ حمیری ، مادر مهدی خلیفه ٔ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 337) (از تاریخ الخلفا ص... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ صفحه ۳۳ از ۷۴ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود