اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امارت

نویسه گردانی: ʼMART
امارت . [ اِ رَ ] (ع مص ) امارة. امیر شدن . امیری . ولایت . سری . فرمانروایی . فرمانفرمایی . حکومت . پادشاهی . رجوع به اِمارة شود : کار بدان منزلت رسید که هر سالی چون ما را بغزنین خواندی بر درگاه و مجلس امارت ، ترتیب رفتن و نشستن و بازگشتن این دو تن ... یکسان فرمودی . (تاریخ بیهقی ). تا آنگاه که درجه ٔ امارت یافت . (تاریخ بیهقی ). امارت خراسان پیش از یعقوب لیث رافعبن سیار داشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360). بزرگا و بارفعتا که کار امارت است . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 386).
هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش
وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی .

خاقانی .


بدان طرف رکاب رنجه باید کرد و... در منصب امارت متمکن بنشستن . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 181). بعد از وفات ابوعلی هانی و مهنی پسران او امارت بگرفتند. (ایضاً ص 402). سلطان جای خویش را در امارت لشکر و ایالت نیشابور بدو داد. (ایضاً ص 440). || (اِ) ولایت . حوزه ٔزیر فرمان امیر. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 255 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: کیتانا kitânâ (سنسکریت: ketana)*** فانکو آدینات 09163657861
عمارط. [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُمروط. رجوع به عُمروط شود.
عمارت سر. [ ع َ / ع ِ رَ س َ ] (اِخ ) نام یکی از محله های خاوری شهر شاهی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
عمارت گر. [ ع َ / ع ِ رَ گ َ ] (ص مرکب ) بنّا و معمار. (ناظم الاطباء). عمارت ساز : بحکمت مر دل ویرانت را خوش خوش عمارت کن که ویران را عمارت گ...
عمارت گری . [ ع َ / ع ِ رَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل عمارت گر و شغل معمار. شغل بنّا. (ناظم الاطباء). معماری . بنّائی : سکندر که کرد آن عمارتگری ک...
عمارت ساز. [ ع َ / ع ِ رَ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ عمارت . عامل آبادانی . آبادان کننده : پادشاهی در او عمارت سازدختری داشت پروریده بناز.نظامی .
عمارت دوست . [ ع َ / ع ِ رَ ] (ص مرکب ) دوستدار آبادانی . دلبسته به بناها و آبادانیها. دوستدار ساختن عمارت : و عمارت دوست بودو عادل [ کیقباد ]...
عمارت پرست . [ ع َ / ع ِ رَ پ َرَ ] (نف مرکب ) مایل و راغب به بنای عمارتهای عالی .(ناظم الاطباء). دوستدار بنا و ساختمان : اگرچه پس پرده دار...
عمارت پذیر. [ ع َ / ع ِ رَ پ َ ] (نف مرکب ) قابل آبادانی و زراعت . (ناظم الاطباء). آبادی پذیر. آبادانی پذیر. که قبول تعمیرو مرمت و ساختمان کند...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.