امام
نویسه گردانی:
ʼMAM
امام . [ اِ ] (اِخ ) (میرزا قاسم ) از معاصران خواندمیر مؤلف حبیب السیر و در خط تعلیق و نستعلیق و فن شطرنج استاد بوده و شعر می سروده است . خواندمیر سه بیت زیر را از او نقل کرده است :
شد مرا کاسه ٔ سر خاک در میخانه
باشد از گردش ایام شود پیمانه
زآشنایان همه بیگانه شدم بهر تو من
آشنا ناشده گشتی تو ز من بیگانه
پیش واعظ منشین قصه ٔ طوبی مشنو
قد برافراز که کوته شود این افسانه .
رجوع به حبیب السیر جزء4 ازج 3 صص 616-617 شود.
واژه های همانند
۱۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
امام اعظم . [ اِ م ِ اَ ظَ ] (اِخ ) لقب ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی است . رجوع به ابوحنیفه نعمان ... شود.
امام حسین . [ اِ ح ُ س َ ] (اِخ ) حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . رجوع به حسین ... شود.- امثال :امام حسینی نیست و گرنه شمر بسیار اس...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) منشی اصفهانی . از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است . (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636).
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هَ . ق .). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است . (تاریخ اف...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام «کفایه » بر کتابی موسوم به «هدای...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالکریم بن ابی سعد محمدبن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزو...
امام خوانی . [ اِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) در تعزیه و شبیه خوانی در نقش امام بازی کردن . شغل امام خوان .
امام جمعه . [ اِ م ِ ج ُ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملای بزرگی که دولت او را برای امامت نمازجمعه و امور دیگر شرعی معین میکرد. (از...
امام رازی . [ اِ ] (اِخ ) الجصاص . از ائمه ٔ بزرگ فقه حنفی و در علم فقه و زهد و ورع ، یگانه ٔ زمان خود بوده است . در سال 325 هَ . ق . به بغد...
امام رازی . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن حسن بن علی طبرستانی ، ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوعبداﷲ ازدانشمندان بزرگ شافعی است . رج...