امام محمد
نویسه گردانی:
ʼMAM MḤMD
امام محمد. [ اِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن قاسم مکنی به ابویحیی . از امرای یمن بود. در صعده و نواحی آن والی شد، سپس حکومت خود را وسعت بخشید. دانشمند بود و کتابهایی از او باقی است از جمله : سبیل الرشاد الی معرفة رب العباد در علم کلام و شرح مرقاة الوصول الی علم الاصول . وی در 1079 هَ . ق . در صنعا درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 885).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
امام محمد. [ اِ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) امام محمدبن حسن شیبانی مکنی به ابوعبداﷲ. از ائمه ٔ فقهای حنفی بود. رجوع به محمد... شود.
امام محمد تقی . [اِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ت َ ] (اِخ ) محمدبن علی (ع ). امام نهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری . رجوع به محمد... شود.
امام زاده محمد. [ اِ دَ / دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان رودبار. بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . دارای 35 تن سکنه است . ...
امام زاده محمد. [ اِ دَ / دِ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) محلی است در لرستان . (یادداشت مؤلف ).
امام محمد باقر. [ اِ م ُ ح َم ْ م َدِ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حسین بن علی (ع ). امام پنجم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری . رجوع به محمد... شود.
امام محمد غزالی . [ اِ م ُ ح َم ْ م َ دِ غ َزْ زا ] (اِخ ) رجوع به ابوحامد غزالی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.