امامی
نویسه گردانی:
ʼMAMY
امامی . [ اِ ] (اِخ ) از دانشمندان مقدم بر عهد نظامی عروضی صاحب چهارمقاله بود. عروضی در کیفیت دبیر کامل گوید: پس عادت باید کرد بخواندن کلام رب العزة... و مطالعه ٔ کتب سلف چون ترسل صاحب و صابی و قابوس و الفاظ حمادی و امامی ... (چهارمقاله چ معین چ 3 ص 22). مؤلف لغت نامه در یادداشتهای خود و دکتر معین از علامه محمد قزوینی (تعلیقات چهارمقاله ص 20) نوشته اند معلوم نشد امامی کیست ؟
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
امامی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امام . رجوع به امام شود. شیعی . شیعی اثناعشری . شیعی اسماعیلی . رجوع به امامیه و شیعه شود.
امامی . [ اِ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در جوانرود سکنی دارند و در حدود هفتاد خانوار هستند. (از جغرافیای سیاسی ایران ، تألیف...
امامی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندیکا از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز واقع در پانزده هزارگزی خاور قلعه ٔ زراس . در جلگه واقع شده و ...
امامی . [ اِ ] (اِخ ) قاضی محمد از شاعران قرن نهم هجری بود. در مجالس النفائس آمده است : مردی متدین و خوش طبع بود. قاضی القضاة خراسان شد و گ...
شش امامی . [ ش َ / ش ِ اِ ] (اِخ ) شعبه ای از شیعه که به امامت شش تن از امامان معتقدند. (از یادداشت مؤلف ).
هفت امامی . [ هََ اِ ] (اِخ ) سبعیه . باطنیان . ملاحده . اسماعیلیه . (یادداشت مؤلف ). نامی است که به شیعیان اسماعیلی داده اند زیرا آنها از اما...
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسداﷲ امامی اصفهانی . فقیه قرن یازدهم هجری . وی منسوب به جدش امام زاده زین العابدین است . او ...
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن محمدبن زید شهید علوی امامی حمانی . رجوع به علی حمانی (ابن محمدبن جعفر کوفی ...) شود.
علی امامی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی . رجوع...
قاضی امامی . [ اِ ] (اِخ ) محمد نورالدین در ایام سلطنت روز افزون در شهر اصفهان متولی منصب قضاء گردید. و با دیانت و امانت تمام تا آخر در هما...