اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امان یافتن

نویسه گردانی: ʼMAN YAFTN
امان یافتن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) زنهار یافتن . در کنف حمایت کسی درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
تا امان یابد بمکرم جانتان
ماند این میراث فرزندانتان .

مولوی .


جبر خفتن در میان رهزنان
مرغ بی هنگام کی یابد امان .

مولوی .


اگر بر جفا پیشه بشتافتی
کی از دست قهرش امان یافتی ؟

سعدی (بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.