امحال
نویسه گردانی:
ʼMḤAL
امحال . [ اِ] (ع مص ) خشک شدن شهر و زمین . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخشک سالی رسیدن مردم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بقحط و خشکسالی رسیدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از آنندراج ). بقحط سالی رسیدن . (مصادر زوزنی ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
امحال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَحل . (اقرب الموارد). رجوع به محل شود.
امهال . [ اِ ] (ع مص ) زمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روزگار دادن . (تاریخ بیهقی ). مهلت و فرصت دا...