اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امر

نویسه گردانی: ʼMR
امر. [ اَ ] (ع مص ) فرمودن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ترتیب عادل )(آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ضد نهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دستور دادن . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن ابی وقاص زهری مدنی . از قتله ٔ حسین بن علی (ع ). رجوع به عمر مدنی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن سعد انماری . رجوع به ابوکبشة (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن طالب . نام فخذی است از آل عمر از آل کثیر که یکی از قبایل حضرموت باشد. (از معجم قبائل العرب ج 2).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلمه ٔ حداد نیشابوری . رجوع به ابوحفص حداد شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلیط. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ] (اِخ ) ابن سهل . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن سهلان ساوی . رجوع به ابن سهلان و عمر ساوی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شابه بصری . وی همان عمربن شبه است که نام پدر او در الفهرست ابن الندیم «شابه » ضبط شده است . رجوع به ابوزید (...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهنشاه . رجوع به عمر ایوبی (ابن شاهنشاه بن ...) شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.