امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اِ ](ع ص ) زشت و شگفت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و از آن است : جئت شیئاً امراً؛ ای منکراً او عجیباً. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).عجب . (ترجمان ترتیب عادل ). عجیب و سخت . (مؤید الفضلاء). || کار بزرگ . (ترجمان ترتیب عادل ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان . مشهور به ابن شاهین . رجوع به عمر بغدادی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی . مشهور به ابن خدر. رجوع به عمر هلالی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی شماع . ملقب به زین الدین . رجوع به عمر شماع شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمر. مشهور به ابن سریج . رجوع به عمر شافعی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد. ملقب به نعیمی . رجوع به عمر خربوتی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد بلبیسی . ملقب به سراج الدین . رجوع به عمر بلبیسی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبةاﷲبن محمدبن هبةاﷲبن احمدبن یحیی بن زهیربن هارون بن موسی بن عیسی بن محمدبن ابی جراده ٔ عقیلی حلبی ح...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمد ادلبی . مشهور به عنز. رجوع به عمر عنز شود.
عمر. [ ع ُ م َ ](اِخ ) ابن احمد خرمی حموی . رجوع به عمر حموی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن احمد عینتابی . رجوع به عمر عینتابی شود.