امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اِ ](ع ص ) زشت و شگفت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و از آن است : جئت شیئاً امراً؛ ای منکراً او عجیباً. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).عجب . (ترجمان ترتیب عادل ). عجیب و سخت . (مؤید الفضلاء). || کار بزرگ . (ترجمان ترتیب عادل ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن علی بن عدیس قضاعی . رجوع به عمر قضاعی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمد (احمد) بن تقی بن عبداﷲ حضرمی . رجوع به عمر حضرمی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمدبن خلیل سکونی . رجوع به عمر سکونی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالملک مرورودی . رجوع به عمر مرورودی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عمویة. رجوع به عمر سهروردی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن محمدبن مسلمه ٔ تجیبی . رجوع به عمر تجیبی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ ازدی شلوبینی یا شلوبین . رجوع به عمر شلوبینی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر خبازی خجندی . رجوع به عمر خبازی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الخیر. رجوع به عمر هاشمی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصور. رجوع به عمر امینی شود.