امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اِم ْ م َ ] (ع اِ) بره ٔ خرد. مؤنث آن امرة است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || شی ٔ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گویند ما له امر و لا امرة؛ نیست او را چیزی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چیز.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). وی از فرزندان امام حسین (ع ) بود که در واقعه ٔ کربلا چهار سال داشت و پس از آن به...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن مالک شیبانی اشنانی . رجوع به ابوالحسین (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حسین سیوطی . رجوع به عمر مکرم شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حفص بن عتاب . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حفص بن عثمان . مشهور به ابن حفص . رجوع به عمر مهَلَّبی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حفص بن عمربن ثابت . رجوع به ابوسعد (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حفص (حفصون ) بن عمربن جعفربن شتیم بن دمیان بن فَرغَلوش بن اذفونش . مشهور به ابن حفصون . وی از شورشیان اندلس د...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حفص عبدی . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حکم بن رافع انصاری . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن حمامة. عمربن ابراهیم . مشهور به ابن حمامة. رجوع به عمر شافعی شود.