امر
نویسه گردانی:
ʼMR
امر. [ اَ م َ ] (اِخ ) موضعی است به دیار غطفان . (از مراصدالاطلاع ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن صعصعة از هوازن از عدنانیة. جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن سعدبن مالک بن النخع از قحطان جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبداﷲ الزبیدی فقیه و عالم به حدیث و انساب و ایام و اشعار عرب بوده شعر هم می سرود. وی زادگاهش مدینه و س...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صعصعةبن معاویةبن بکر از قیس عیلان از عدنانیة. جد جاهلی است . از فرزندان او بطون بسیاری یاد کرده اند. (از الاعلام زر...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ضُبارة المری . از قائدان و سواران بود. مروان بن محمد برای جنگ با شیبان خارجی او را نزد خود طلبید و هفت هزار تن را در...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن طُفیل بن مالک بن جعفر العامری از بنی عامربن صعصعة. از شعرا و بزرگان عرب در جاهلیت بود. مولد و منشاء او به نجد بوده ...
عامر. [م ِ ] (اِخ ) ابن ظرب العدوانی حکیم و خطیب و از رؤسای جاهلیت بوده و او را ذوالحلم نیز میگفتند وی در میان اعراب نفوذ خاصی داشته اس...
عامر.[ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوبرده از قضات کوفه بود و او را کرم و جود و محاسن بسیاری بوده است .وی به سال 103 هَ . ق . درگذشت ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شراحیل الشعبی الحمیری . مولد و منشاء آن کوفه و از یاران و ندمای عبدالملک بن مروان و از رجال حدیث و ثقات ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبداﷲ ملقب به ابوعبیدة جراح . رجوع به ابوعبیده ٔ جراح شود.