گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امز نویسه گردانی: ʼMZ امز. [ اِ م ِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در سوریه که بعلت معبد قدیمی آن بنام معبد آفتاب مشهور است . رجوع به لاروس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی امز امز. [ اَ م َ زز ] (ع ص ) سخت .(منتهی الارب ). سخت و دشوار و صعب . (ناظم الاطباء). امز هلال امز هلال . [ اِ زِ ] (ع مص ) واشدن و گشاده گردیدن ابر از هوا، گویند: امزهل السحاب ؛ اذا انکشف . (ناظم الاطباء). انقشاع . (از اقرب الموارد). کنا... امض امض . [ اَ م َ ] (ع مص ) باک نداشتن از معاتبه و بر عزیمت خویش ماندن . || بی باکانه بر زبان آوردن آنچه در دل است . (از اقرب الموارد) (از ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود