گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امن نویسه گردانی: ʼMN امن . [ اُ م ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از جانشینان اسکندر مقدونی (360-316 ق .م .). پادشاه کاپادوکیه وپافلاگنی ۞ که بفرمان آنتیگون ۞ کشته شد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی وادی امن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. امن آباد امن آباد. [ اَ ] (اِخ ) از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی ... خواب امن خواب امن . [ خوا / خا ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل خواب کلفت . (آنندراج ). خواب راحت : کمین گاه است خواب امن سیلاب حوادث رادل ... آمن (باکسرمیم)در امان-مومن آمن آمن . [ م ِ ] (ع ص ) بزینهار. بازینهار. بی بیم . بی خوف . ایمن . استواردارنده بی بیمی . آمن آمن . [ م َ ] (ع ن تف ) استوارتر. عمن عمن . [ ع َ ] (ع مص ) جای گرفتن .(از منتهی الارب ). اقامت کردن . (از اقرب الموارد). عمن عمن . [ ع ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) مقیمان . (منتهی الارب ). اقامت کنندگان . مفرد آن عَمون است . (از اقرب الموارد). باشندگان . مقیم گشتگان به جایی . عمن عمن . [ ع َم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: حرف جر عن + مَن استفهامی که نون در میم ادغام شده ) از کی ؟ از چه کسی ؟ درباره ٔ چه کسی ؟ اَمَن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود