اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امید بریدن

نویسه گردانی: ʼMYD BRYDN
امید بریدن . [ اُ/اُم ْ می ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نومید شدن . امید برخاستن .امید گسستن . (از آنندراج ). ناامید شدن :
بهر سختیی تا بود جان بجای
نباید بریدن امید از خدای .

اسدی .


از وظیفه بعد از این امّید بُر
حق همی گویم بود الحق ﱡ مُر.

مولوی .


چو یعقوبم ار دیده گردد سفید
نبرّم ز دیدار یوسف امید.

(بوستان ).


چه بودت که از جان بریدی امید
بلرزیدی از تاب هیبت چو بید؟

(بوستان ).


کمال از غصه خود را کشته گویی
امید کشتن از تیغت بریده ست .

کمال خجندی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
امید راپی بریدن . [ اُ پ َ/پ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نومید گردانیدن . (مؤید الفضلاء). مأیوس کردن . (ناظم الاطباء). مأیوس ساختن . (مجمو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.