اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امید گسلیدن

نویسه گردانی: ʼMYD GSLYDN
امید گسلیدن . [ اُ گ ُ س ِ / س َدَ ] (مص مرکب ) امید گسستن . نومید شدن :
آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو
تا نرسد بدامنت دست امید نگسلم .

سعدی .


مردم و حسرتم همان از تو امید نگسلد
دوخته ام براه تو دیده ٔ نیم باز را.

باقر کاشی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.