گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امین داشتن نویسه گردانی: ʼMYN DʼŠTN امین داشتن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ایتمان . (تاج المصادر بیهقی ). مورد اعتماد داشتن . رازدار شمردن : ترا من خردمند پنداشتم باسرار ملکت امین داشتم . سعدی .و رجوع به امین شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود