اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اناء

نویسه گردانی: ʼNAʼ
اناء. [ اِ ] (ع اِ) خنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خنور آب . آب جامه . جای آب . (زمخشری چ دانشگاه ص 152). ظرف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وعاء. (اقرب الموارد). آوند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سبو. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). آبخوری . آب دان . کوزه . باردان .ج ، آنیه . جج ، اوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- اناء مصفی ؛ لقب بولس . (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
انائی که پر شد دگر کی پُرد؟

(بوستان ).


۞
کل اناء یترشح بمافیه . (مجمعالامثال ص 521).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
انا. [ اُ ] (اِخ ) وادیی است در نزدیکی ساحل بین صلا و مدین . (از معجم البلدان ). و رجوع به همین کتاب شود.
انا. [ اُن ْ نا ] (اِخ ) نام چند موضع است در عراق . (از معجم البلدان ).
عناء. [ ع َ ] (ع مص ) رنج دیدن . (از منتهی الارب ). || بندی گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). اسیر گشتن . (از اقرب الموارد). || رویانیدن...
عناء. [ ع ِ ] (ع مص ) منازعت کردن با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رنجانیدن . || رنج کشیدن . (ناظم الاطباء). معاناة. رجوع به ...
آناً. [ نَن ْ ] (ع ق ) همان درنگ . فی الفور. در یک لحظه . بیکدم .
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) همان «عناء» در عربی است که در تداول فارسی زبانان غالباًهمزه ٔ آن حذف شود. زحمت . رنج . مشقت . (از ناظم الاطباء) (از غیاث ...
عنا. [ ع َ ] (ع مص ) بندی و اسیر گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عنا. [ ع َ ] (ع اِ) جانب و ناحیه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از قبایل مختلف مردم . (از اقرب الموارد). عِنو. رجوع به عنو ش...
عنا. [ ع َن ْ نا ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: عن ، حرف جر + نا، ضمیر متصل ) درباره ٔ ما. از ما.
عنا. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 500 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.