انبان باد. [ اَم ْ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوستی که آنرا پرباد کرده آهنگران آتش افروزند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || انبانی که پر از باد باشد و خالی بود. (ناظم الاطباء). انبان تهی که بباد پر شده . (مؤید الفضلاء)
: چه وزن آورد جای انبان باد
که میزان عدلست و دیوان داد
مرائی که چندین ورع مینمود
چو دیدندهیچش در انبان نبود.
سعدی (بوستان ).
|| مردم فربه و بیکاره و هیچکاره راگویند. (آنندراج ). فربه . (مجموعه ٔ مترادفات ص
268). || شکم آدمی و معده . (ناظم الاطباء). شکم . (مؤید الفضلاء).