انتفاء
نویسه گردانی:
ʼNTFAʼ
انتفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یکسو گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تنحّی . (از اقرب الموارد). || افتادن مو. (از اقرب الموارد). بیوفتیدن برگ از درخت و موی از عضو. || رانده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). طرد شدن . (از اقرب الموارد). || نیست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ضد ثبوت . (از اقرب الموارد). از میان رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). || نیست کردن . (غیاث اللغات ). || بی گناهی نمودن . || بیرون شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
- سالبه ٔ بانتفاء موضوع ؛ آنکه موضوع ندارد. (فرهنگ علوم سجادی ). (اصطلاح منطق ) سلب نسبت حکمیه ٔ محمول است از موضوع ، از آن جهت که موضوع در خارج وجود ندارد تا محمول بر آن ثابت باشد. مقابل سالبه ٔ بانتفاء محمول . (از فرهنگ فارسی معین ، ذیل سالبه ). و رجوع به سالبه و موضوع و محمول شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
انتفا. [اِ ت ِ ] (از ع ، اِمص ) نیستی و ناپدیدی . (ناظم الاطباء). نیستی . نابودی . (فرهنگ فارسی معین ). || نفی شدگی . || دورکردگی . (ناظم الاط...
انطفاء. [ اِ طِ ] (ع مص ) فرومردن آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). فرومردن آتش و چراغ . (مجمل اللغة). خاموش شدن آتش ....
انطفا. [ اِ طِ] (ع مص ) فرومردن ِ آتش چراغ . (غیاث اللغات ). خاموش شدگی . فرونشستگی . (ناظم الاطباء). خاموشی : جان ناری یافت از وی انطفامرد، ...