اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اندازه کردن

نویسه گردانی: ʼNDʼZH KRDN
اندازه کردن . [ اَ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه گرفتن .(فرهنگ فارسی معین ). تقدیر. (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). قدر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). قید. تقیید. (منتهی الارب ). هندزة. (دهار). خلق . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). تقدیر کردن . پیمودن بگز وذرع و ذراع و جز آن . شمردن . حساب کردن :
همه گنج و تاج و همه تخت زر
همان افسر و یاره ها و گهر
کس اندازه ٔ آن ندانست کرد
کز اندازه بس ناتوان گشت مرد.

فردوسی .


تذرع ؛ باندازه کردن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). قیس . قیاس ؛ اندازه کردن چیزی با چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). زهاه بماءة رطل ؛ اندازه کرد او را صد رطل . معاوره . تعویر؛ اندازه کردن پیمانه را. عار بینهما معایرةً و عیاراً؛ یکدیگر اندازه کرد هردو را و دید کمی و بیشی آنها را. قسم امره ؛ اندازه کرد آن را. (منتهی الارب ). || اعتبار. (تاریخ بیهقی از یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندازه گرفتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اندازه پیدا کردن . [ اَ زَ / زِ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی را اندازه پیدا کردن ، محل و مرتبه ٔ او را معین کردن . (از حاشیه ٔ تاریخ بیهقی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.